حضرت علی علیه السلام دوران نوجوانی را از سه جهت بسیار حسّاس بیان میکنند: اوّل اینکه قلب نوجوان مانند زمین، خالی و مساعد است که هرچه در آن بکاری همان را درو میکنی: انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة مهما اُلقی فیها من کلّ شیء قبلته» و دوم اینکه دوران نوجوانی را زودگذر میدانند و گوشزد میفرمایند سریعاً آن را دریابید: بادر شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک» سوم اینکه شیطان در این زمان به نوجوان زیاد روی میآورد و لازم است برای آن پناهگاه خوبی در نظر گرفت.
و مسئولین و سردمداران فرهنگی ما اینگونه نوجوانان عزیزمان را رها کردهاند، انگار بویی از این معارف بهآنها نرسیده است! چقدر خوب بود اگر تقوایش را داشتند تا هنگامی که توان و تخصص منصبی را ندارند، به اهلش بسپارند! و یا حداقل در مسیر کسب توانایی قدمی بردارند.
عزیزان ما در فضای مجازی و شبکههای اجتماعیِ یَلِه و رها به خاطر بیلیاقتی مسئولان غرق بودند و کرونا و آموزش مجازی این امر را تشدید کرده است. و مسئولین هنوز هم به فکر اینترنت ملی نیستند و گوششان بدهکار امر ولی فقیه نیست. کاش به جای توئیت بازیها کمی هم درد مردم را داشتند.
در این دوران که بعضیها میگویند از عصر اطلاعات و انفجار اطلاعات گذشتهایم و به عصر ضد اطلاعات -اطلاعات دروغ- رسیدهایم این قبیل مباحث در غرب زیاد مورد بحث و توجه است. و البته خوب طبیعی است که آنها که زودتر به این تکنیکها دستیافتهاند، زودتر هم با معایب و مشکلات آن برخورد داشته باشند؛ امّا اینکه ما این مشکلات را همین حالا نمیبینیم و گمان میکنیم که باید خودمان به مشکل برخورد کنیم تا بعد در مورد آن تصمیم گیری کنیم، جای بسی تعجب است! -هر چند که همین روزها هم کم مشکل برایمان ایجاد نکردهاند، فقط به خاطر مستی تکنولوژی الان چشمهایمان را به روی آن بستهایم- از طرفی میگوییم که باید تکنولوژی را از غرب بگیریم و در نگاه افراطیتر میگویند که باید مدرنیته را از غرب بیاوریم. و اصلا متوجه مشکلاتی که مدرنیته پدیدآورده است نیستند.
مستند معضل اجتماعی هم از این قبیل مباحث است که شدیدا شما را به تماشای آن توصیه میکنم. از نان شب آن را واجبتر میدانم. حال خود دانید. البته در مورد این مستند باید این را بگویم که ریتم تندی دارد و از آن دسته فیلمهایی نیست که بشود با لم دادن جلوی تلویزیون و احیانا تخمه شکستن تماشا کرد؛ بلکه باید به صفحه نمایش میخکوب شد. تا بهحال چندین مستند درباره جنبههای مختلفی از تاثیرات منفی فضای مجازی به خصوص شبکههای اجتماعی و سوشال مدیاها بر روی زندگی انسانها ساخته شدهاند، اما هیچکدام اینقدر کلی به موضوع نگاه نمیکردند.
هر چند این مستند را نتفلیکس که یک شرکت رسانهای حامی دموکراتهاست یا بهتر بگویم دموکراتها این شرکت رو حمایت میکنند و این مستند کاملا در جهت برآوردن یک هدف ی و به قصد تخریب ترامپ تهیه و تدارک دیده شده، اما فارغ از این مسئله مشتمل بر محتوایی متنی از زیست امروز آمیخته ما با شبکههای اجتماعی است. اگر هم میگویید به این شدت هنوز در جامعه ما زیست آمیخته با شبکههای اجتماعی وجود ندارد که البته من تا حدی منکر هستم ولی باز هم میگویم باشد، این فردای ما را نشان میدهد. فردایی بسیار نزدیک که شاید بهتر است بگوییم بعداز ظهر یا شب ما را نشان میدهد. و آنچه ما در پیش داریم دیگرانی آن را تجربه کردند. البته در خود همان غرب هم آن چنان این تفکر رواج پیدا نکرده است و به حد گفتمان نرسیده است و هنوز راه در پیشرو دارد تا به خواسته جمعی و انقلاب برسد.
برای مطالعه بیشتر و بهتر در مورد این مستند به این مقاله از رومه فرهیختگان نگاهی داشته باشید. هر چند میدانم اگر مستند را تماشا کردید آنچنان در بهت فرو میروید که ناخواسته به سمت این مقاله کشیده میشود تا کمی بیشتر از آن بدانید. امّا به هر حال اگر هنوز تحریک به تماشای این مستند نشدهاید، این مقاله را بخوانید.
و سخن آخر اینکه اگر این مستند را دیدید به این نکته هم توجه داشته باشید که چه کسانی این مستند را ساختهاند و چه کسانی این حرفها را میزنند؟ توجه داشته باشید که سنتگرایان نیستند که این مستند را ساختهاند بلکه این مستند با پشتیبانی دموکراتها ساخته شده است. یعنی خودشان میگویند که چه بلایی بر سر جامعه بشریت آوردهاند.
لینک دانلود مستقیم مستند با زیرنویس فارسی:
https://dl.karanmove.ir/film/khareji/6-99/The.Social.Dilemma.2020.720p.WEB-DL.mkv
آخرین باری که سریالی را به صورت کامل دیدم، مربوط میشود به زمانی که همه فرار از زندان میدیدند. کامل و با شوق زیاد با همراهی دوستان دنبال میکردیم. بعد از آن کمتر میشد که سریالی ببینم، چه برسد که آن را دنبال کنم و کامل آن را ببینم. حتی سریالهای صدا و سیما هم پراکنده میدیدم. آن زمانی هم که سریالهای اینترنتی و سریالهای مهران مدیری مثل قهوه تلخ و شوخی کردم و . طرفدار داشت، من نمیدیدمشان.
امّا وقتی که چرنوبیل سر و صدا کرد و این همه حرف در موردش در فضاهای مختلف پراکنده شده بود، قلقلک شدم که ببینمش. اتفاقا یک حجم اینترنتی رایگان هم نصیبم شد که در اولین فرصت دانلودش کردم. و چند ساعت پشت سرهم فرصتی دست داد که تمام ۵ قسمتش را در یک نشست تماشا کنم.
در مورد فرم و مباحث فنی فیلم که تخصصی ندارم، و ظاهر آن برای یک مخاطب عام در این زمینه که من باشم، خوب بود؛ حتی میتوان گفت که عالی بود. البته بعید هم نبود که این چنین باشد.
امّا در اینکه آمریکا و انگلیس که سازندگان این فیلم بودند، قسمتی از حقیقت را پوشاندهاند شکی نیست. به خاطر سابقه این کشور میگویم. وگرنه از حادثه اطلاعات دقیقی ندارم که با سند و مدرک بگویم کجاها را دروغ گفتند و البته وظیفه من نیست، چرا که این یک فیلم در مورد ایران نیست و کسانی که این وظیفه را بر عهده دارند، گفتهاند که فیلمی در پاسخ این فیلم خواهند ساخت. روسیه را میگویم. و البته باید دید که از عهده آن برمیآیند یا نه؟!
ولی نکتهای که برای من جالب بود این است که دروغگو ترین کشورها هزینهای زیاد را متحمل میشوند تا مخاطب را متوجه هزینه دروغ کنند! و حتی در جایی که از بدی دروغ حرف میزنند باز هم خود از دروغ دست برنمیدارند.
نکتهی دیگر اینکه احساس میکنم این سریال هم مثل خیلی از کتابها که با هدف مشهور میشوند برای اغراض خاص، با هدف مشهور شد با غرض ورزیهای خاص. به خصوص وقتی که در ایران شهرت پیدا میکند.
و بعضی از سکانسها هم جالب بود، مثلا سکانسی که ربات آلمانی را برای حل مشکل میآورند. البته اگر حقیقت داشته باشد.
به دوستانی که این سریال را دیدهاند و یا قصد دیدنش را دارند پیشنهاد میکنم مستند من مرگ میشوم » را هم ببینند. شاید بعد از تماشای این مستند بتوانند درک کنند که چرا آمریکا اینقدر برای ساخت این سریال هزینه میکند. بالاخره باید برای تبرئه خود هزینه کرد.
در میان اتوبان سوار ماشین در حال حرکت. به آن که آهستهتر از ما میراند، میگوییم: گاریچی برو کنار راه رو بند آوردی! و آن که پشت سرمان چراغ و بوق میزند که راه بدهیم و از ما سبقت بگیرد، میگوییم: چه خبرته سر آوردی! مگه میدون مسابقس؟! (البته چون خانواده درون ماشین است، از الفاظ رکیک استفاده نمیکنیم).
این یک نمونه از حق به جانبی ما است، اگر کمی دقت کنیم؛ نمونههای زیادی از این حق به جانبی پیدا میکنیم. نمیدانم چرا همیشه خودمان را حق و درست میدانیم؟ چرا همیشه باید حق با ما باشد؟
آنقدر خودمان را حق میدانیم، که تحمل شنیدن حرف مخالفمان را هم نداریم. چه برسد به پذیرفتنش! حتی محیط اطرافمان را هم به نحوی محیا میکنیم که بروفق حقمداری من و نظر من باشد! چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی.
تنها با کسانی معاشرت میکنیم که موافق ما باشند و ما را تایید کنند و یا حتی در انتخاب رومه هم اول به دیدگاه خود نگاه میکنیم بعد رومه میخوانیم. با کسانی که نظری مخالف ما دارند، اصلا باب گفتگو را باز نمیکنیم که حداقل حرفشان به گوشمان خورده باشد. مخالفانمان را برچسب میزنیم و با کلماتی چون بیسواد، مرتد، متحجّر، کافر و . از خود میرانیم و حتی حوصله شنیدن حرفهایشان را هم نداریم! در فضای مجازی تنها افراد و کانالهای موافق را دنبال میکنیم. هوش مصنوعی تکنولوژی هم که میفهمد از چه محتوایی خوشمان میآید و همانها را برایمان ردیف میکند.
بیایید کمی به خود بیاییم! گاهی، احتمال اشتباه کردن هم بدهیم کمی روی حرف طرفمان فکر کنیم،نگفتم همیشه، فقط گاهی!!! اصلا فکر کردن هم پیش کش، گاهی اجازه بدهیم کمی حرف مخالف هم به گوشمان بخورد.
بعضی وقتها کتابی در نیمه راه رها میشود، و تا مدتها بعد سراغی از دیگر کتابهای آن نویسنده نمیگیریم، البته اگر تا مدتها کتاب زده نشده باشیم. بعضی از این کتابها اتفاقا از شاهکارها هستند؛ ولی این بلا را بر سر ما می آورد. و این به خاطر انتخاب یک ترجمه بد است. بله ترجمهها هم بسیار مهم هستند، بعضی از کتابها هستند که بیش از ۴۰ ترجمه دارد، مثل شازده کوچولو که بعضی از مترجمان آن از افراد سرشناس هستند، مثل اقای رحماندوست. و البته همهی کتابها به این اندازه ترجمه ندارند، و البته مترجمان مشهوری هم آن کتاب را ترجمه نکرده است؛ پس ما باید چه کنیم که به توانیم ترجمهای خوب انتخاب کنیم تا دچار کتابزدگی نشویم؟
چند نکتهای که معمولا خودم از آن استفاده میکنم را برایتان مینویسم:
اول اینکه سعی کنید انتخابتان از مترجمان کاردرستی که قبلا چیزی از آنها خواندهاید، و یا حرفی دربارهی آنها شنیدهاید و یا دوستی، آشنایی از کارهای آن مترجم به نیکی یاد کرده است، باشد.
دوم اینکه معمولا ترجمههایی که به زمان حاضر نزدیکتر باشد، قابل فهمتر است، با توجه به رشد و تغییر زبانها در طول تطوّر تاریخ.
سوم بعضی از مترجمها بخشهایی از متن اصلی را نمیآورند، حال یا لازم نمیدانند، یا آوردنش به ضررشان تمام میشود. ولی من ترجیح میدهم تمام حرف را بخوانم.
و ششم کار اگر باز هم نتوانستید تصمیم بگیرید و دوستی نداشتید که در این زمینه از او راهنمایی بگیرید، از علامه گوگل بپرسید!
و در پایان اینکه اگر مجبور شدید ترجمه خوب را با هزینه بیشتر بخرید، بدانید که صرف هزینه در اینجا ارزش دارد؛ چرا که ممکن است این خسیس بازی و دنبال ارزانی رفتن آنچنان به ضررتان تمام شود که نه تنها از آن کتاب و دیگر آثار آن نویسنده زده شوید، بلکه از اصل کتاب و کتابخوانی دور شوید و دلتان از کتاب زده شود.
در سال ۲۳ میلیون ایرانی به مشهد میروند و همچنین ۴ میلیون از خارج از کشور عازم مشهد میشوند. این امر باعث شده تا صاحبان قدرت و سرمایه طمعورزی کنند. و بخواهند با خدعه از این فرصت استفاده کنند و به ثروت اندوزی هرچه بیشتر بپردازند. تفکر سرمایهداری که برای اهداف خود از هر چیزی سوء استفاده میکنند و قداستی در این تفکر وجود ندارد؛ لذا برای خالی کردن جیبها -البته اینروزها باید گفت: خالی کردن کارتهای بانکی- دست به اقداماتی زدهاند که مخالف با انسانیت و دین است. به بهانه شادی و تفریح جوانان، میخواهند پول به جیب بزنند. (اگر به فکر جوانان هستید، مشکلات کار و مسکن و ازدواجشان را حل کنید!)
و بعضی از مدیران و مسئولان این شهر احساس میکنند که باید خوش خدمتی به این سرمایهداری کنند و در راستای اهداف آنها در تلاشاند که فرهنگها را تغییر دهند. زائر را به گردشگر تبدیل کنند و مجاور را به شهروند!
اگر از هریک از این مسافران که پای در مشهد میگذارند بپرسید برای چه این همه راه را آمدهاید؟ قطعا خواهید شنید که برای امام رضا علیه السلام. به قصد زیارت حضرت خورشید.
هر مشهدی به همجواری با امام رضا علیه السلام، افتخار میکند. افتخار میکند که بگوید : من مجاور امام رضا هستم.
این یک زاویه دید نسبت به تغییر فرهنگی است، که نخستین گام آن تغییر زائر و مجاور به گردشگر و شهروند است.
امّا از یک زاویه دیگر هم میتوان به این تغییر فرهنگ نگریست. از آنجایی که دشمنان همیشه بیشتر از خودمان به سخنان رهبران ما توجه دارند، ملتفت این حرف امام خمینی هستند که مرکز ایران مشهد است و این عنایت امام رضا است که این انقلاب به پیروزی رسیده است. لذا برای تغییر فرهنگی این شهر سرمایهگذاری کردهاند، و این تغییر فرهنگ زائر و مجاور هم از دسیسههای دشمنان است که البته مانند همیشه خودیها هم به آن دامن میزنند.
جنرال وسلی کلارک رئیس سابق ستاد ارتش آمریکا و فرمانده سابق ناتو در سال ۲۰۰۷ با صراحت اعلام کرد که حادثه ۱۱ سپتامبر بهانهای برای ویران کردن لبنان، عراق، سوریه، لیبی، سومالی، سودان و ایران بود. این جنرال کهنه کار آمریکا ادامه داد: تمام ۷ کشور به غیر ایران با جنگ نابود شدند. ولی به دلیل قدرت نظامی ایران، استراتژی به نابودی نرم تغییر کرد.
چند سال از انتشار این گفتگو گذشته است؟ آیا لحظهای دشمنان از تحریمها دست برداشته اند؟ حتی وقتی با کلیدداران به سمت جام تلخ برجام رفتیم و در خیابانها به پای کوبی و جشن پرداختیم باز هم دست از تحریم و جنگ اقتصادی برنداشتند. وقتی ترامپ با تمام دیوانهبازیهایش رئیس جمهور میشود آیا جز این فهمیده میشود که نبرد پیشرو اقتصادی است؟ نکند باور دارید که مردم آمریکا ترامپ را انتخاب کردند؟!
ای کسانی که برای تحمیل برجام بر پیکر ایران صدها سکه طلا پاداش میگیرید، بدانید اگر نیمی از این وقت را که در راه برجام تلف کردید در راه اقتصاد صرف میکردید، حال این اوضاع اقتصادی کشور نبود. در اوج جنگ اقتصادی وزیر اقتصاد نداشتن چه معنایی دارد؟
از این گفتوگو سالها میگذرد و کشورمان، ایران توانست مقابل شدیدترین تحریمهای اقتصادی مقاوت کند و از تهدیدهای نظامی هم عبور کند. البته کشورمان به همّت و تحمل مردمانش این پیروزی را دارد؛ نه مسئولانی که چشم امید به غرب بستهاند. و آنهایی که چشم خود را بستهاند بدانند که صبر این مردم عزیز بینهایت نیست!
اکنون این ایران است که سرنوشت منطقه غرب آسیا را تعیین میکند و به یک قدرت جهانی تبدیل شده است. و آن هم تنها به خاطر مردم این خاک است. مردمی که در این جنگ اقتصادی هم مانند ۸ سال دفاع مقدس، مجاهدت میکنند.
درباره این سایت